شهریار

شهریار

غزل شمارهٔ ۱۳ - سوز و ساز

۱

باز کن نغمه جانسوزی از آن ساز امشب

تا کنی عقده اشک از دل من باز امشب

۲

ساز در دست تو سوز دل من می گوید

من هم از دست تو دارم گله چون ساز امشب

۳

مرغ دل در قفس سینه من می نالد

بلبل ساز ترا دیده هم آواز امشب

۴

زیر هر پرده ساز تو هزاران راز است

بیم آنست که از پرده فتد راز امشب

۵

گرد شمع رخت ای شوخ من سوخته جان

پر چو پروانه کنم باز به پرواز امشب

۶

گلبن نازی و در پای تو با دست نیاز

می کنم دامن مقصود پر از ناز امشب

۷

کرد شوق چمن وصل تو ای مایه ناز

بلبل طبع مرا قافیه پرداز امشب

۸

شهریار آمده با کوکبه گوهر اشک

به گدائی تو ای شاهد طناز امشب

تصاویر و صوت

پری سانکنی عندلیب :

نظرات

user_image
مهدی
۱۳۸۸/۰۶/۳۱ - ۰۳:۲۱:۲۹
شهریا را شعر تو آشفته کرد این راز منگو که این پرده گشاید گره از طناز من
user_image
واقف
۱۳۹۰/۰۸/۲۴ - ۰۴:۰۲:۰۷
خدایش بیامرزاد...عجب مردی بود...شاعرانه زیست و شاعرانه نیز به دیدار محبوب ابدی شتافت....
user_image
علیرضا
۱۳۹۱/۰۳/۱۹ - ۰۱:۰۳:۱۴
در قسمتی از سریال زیبای شهریار،این شعر توسط شهریار‏(بازیگر سریال‏)‏ و معشوقه اش‏(نوازنده سه تار‏)اجرا شد.واقعا رمانتیک بود
user_image
مرمر
۱۳۹۳/۰۲/۲۹ - ۱۶:۰۲:۴۵
دل تو گوهری از جنس خداست که مرا کن فیکون میکندم باز امشب
user_image
کامران ملکی
۱۳۹۶/۰۹/۲۰ - ۱۵:۵۷:۱۵
با سلام و عرض خسته نباشید متاسفانه در بین غزلیات برگزیده استاد شهریار شعر زیر که یکی از بهترینهای استاد هست نبود تقاضا دارم این غزل زیبا را هم در بین غزلیات برگزیده مرقوم بفرمایید - با سپاس از مدیریت محترمآوخ که دم از عقل زدم کرد پری رمآه از من دیوانه که از عقل زدم دممن رم کنم از عالم و تنها به ویم راماو رام همه عالم و تنها ز منش رممن در همه عالم بجز از دوست نبینماو نیز نبیند چو منی در همه عالمبیگانگی از خویشتنم خواست که آن شوخشد محرم بیگانه و بیگانه محرمجز سایه دیوار غمم نیست پناهییارب دگر این سایه مباد از سر من کمشمع و من و پروانه همه سوختگانیمای ماه فرود آی در این حلقه ماتمعمریست که ساز سخنم چون نی محزونننواخته گوشی بنوای دل خرمهر سال که سلطان بهار از گل و گلبنافروخته چهر آید و افراخته پرچمهر لاله چراغیست که بر دل نهدم داغهر چشمه غباری که بخاطر شودم غمچون سرو سهی خم شود از باد بهارانبار غمم ای سرو، قد راست کند خمدرد همه درمان شد و یکدم نفرستادزخم دل خونین مرا مهر تو مرهماز دولت عشقم همه با یاد تو مونسبی منت درمان همه با درد تو همدمدوشینه که تن خاک نشین شد من و همترندانه گذشتیم از این بر شده طارمبا دامن آلوده من شاهد تقویتقدیس مسبحا بود و تهمت مریمحال عجبم بین که برم راه به جنتاز گندم خالی که بود رهزن آدممخمور مجازم من و سرمست حقیقتتا جام پیاپی دهی و رطل دمادممن جرعه کش مفلس میخانه عشقمباشد که به جامی نخرم کوکبه جمدر قالب الفاظ من افزایش معنیستتا پرتو دریا دهد این قطره شبنم
user_image
مارشال بروس
۱۴۰۱/۰۷/۱۲ - ۱۱:۱۶:۰۷
همون بیت اول :) خیلی خیلی زیباست در واقع استاد شهریار زیباترین شعر های قرن معاصر رو دارن!