شهریار

شهریار

غزل شمارهٔ ۱۴۶ - جمع و تفریق

۱

ای گل به شکر آنکه در این بوستان گلی

خوش دار خاطری ز خزان دیده بلبلی

۲

فردا که رهزنان دی از راه میرسند

نه بلبلی به جای گذارند و نه گلی

۳

دیشب در انتظار تو جانم به لب رسید

امشب بیا که نیست به فردا تقبلی

۴

گلچین گشوده دست تطاول خدای را

ای گل بهر نسیم نشاید تمایلی

۵

خورشید و مه دو کفّهٔ شاهینِ عبرتند

بنگر که نیست طبع فلک را تعادلی

۶

گردون ز جمع ما همه تفریق می کند

با این حساب باز نماند تفاضلی

۷

عمر منت مجال تغافل نمی دهد

مشنو که هست شرط محبت تغافلی

۸

ای باغبان که سوختی از قهرم آشیان

روزی ببینمت که نه سروی نه سنبلی

۹

حالی خوش است کام حریفان به دور جام

گر دور روزگار نیابد تحولی

۱۰

تا ساز در کفِ تو و سوزی به دل مراست

دستی به هم خوش است و در آفاق غلغلی

۱۱

یارب که دور دُردکشان بر دوام باد

چندان که هست دور فلک را تسلسلی

۱۲

گر دوستان به علم و هنر تکیه کرده اند

ما را هنر نداده خدا جز توکلی

۱۳

عاشق به کار خویش تعلل چرا کند

گردون به کار فتنه ندارد تعللی

۱۴

شکرانه تفضل حسنت خدای را

با شهریار عاشق شیدا تفضلی

تصاویر و صوت

پری ساتکنی عندلیب :

نظرات

user_image
deargoli deargoli@gmail.com
۱۳۹۲/۰۴/۲۴ - ۰۵:۱۴:۴۴
ای گل به شکر آنکه در این بوستان، گلیخوش دار خاطری ز خزان دیده بلبلیای گل! حالا که از موهبت گل بودن بهره مند شده ای، یاد بلبلان شوریده دل هم باشیعنی یاد ما غمدیدگان هم باش ای گل! شبیه اشعار حافظ است
user_image
مسعود جدید
۱۳۹۴/۰۳/۲۳ - ۰۴:۴۳:۳۵
گر دوستان به علم و هنر تکیه کرده اندما را هنر نداده خدا جز توکلی....در نگاه اول اینجور به نظر میاد که شاعر داره میگه من هنری ندارم جز توکل کردن , ولی با کمی دقت میتوان دریافت منظور شاعر اینه که توکل کردن از تمام هنرها برتره و ارزشش بیشتر
user_image
ناهید
۱۳۹۷/۰۵/۱۶ - ۱۴:۳۹:۲۷
مصرع اول بیت هفتم فکر میکنم ‹ ساختی › درست باشه!