شهریار

شهریار

غزل شمارهٔ ۱۵۵ - نفرین

۱

چو ابرویت نچمیدی به کام گوشه نشینی

برو که چون من و چشمت به گوشه ها بنشینی

۲

چو دل به زلف تو بستم به خود قرار ندیدم

برو که چون سر زلفت به خود قرار نبینی

۳

به جان تو که دگر جان به جای تو نگزینم

که تا تو باشی و غیری به جای من نگزینی

۴

ز باغ عشق تو هرگز گلی به کام نچیدم

به روز گلبن حسنت گلی به کام نچینی

۵

نگین حلقه رندان شدی که تا بدرخشد

کنار حلقه چشمم به هر نگاه نگینی

۶

کسی که دین و دل از کف به باد غارت زلفت

چو من نداده چه داند که غارت دل و دینی

۷

خوشم که شعله آهم به دوزخت کشد اما

چه می کند به تو دوزخ که خود بهشت برینی

۸

توان به دوزخت افکندن و به خلد چمیدن

گرم حسد بگذارد که باز با که قرینی

۹

خدای را که دگر آسمان بلا نفرستد

تو خود بدین قد و بالا بلای روی زمینی

۱۰

خمیده‌ام چو کمان تا ز تیر آه کمین گیر

به رستمی بستانم ز ترک چشم تو کینی

۱۱

تو تشنه غزل شهریار و من به که گویم

که شعرتر نتراود برون ز طبع حزینی

تصاویر و صوت

شهرِ یار ج۱ - غزلیات، قطعات، رباعیات - تصویر ۸۹
پری ساتکنی عندلیب :

نظرات

user_image
محمدرضا
۱۳۹۰/۱۱/۱۴ - ۰۲:۳۳:۰۹
مصرع دوم بیت چهارم چنین است:برو ز گلبن حسنت گلی به کام نچینی