شهریار

شهریار

غزل شمارهٔ ۲۴ - سپاه من

۱

منم که شعر و تغزل پناهگاه من است

چنانکه قول و غزل نیز در پناه من است

۲

صفای گلشن دل‌ها به ابر و باران نیست

که این وظیفه محول به اشک و آه من است

۳

صلای صبح تو دادم به نالهٔ شبگیر

چه روزها که سپید از شب سیاه من است

۴

به عالمی که در او دشمنی به جان بخرند

عجب مدار اگر عاشقی گناه من است

۵

اگر نمانده کس از دوستان من بر جا

وفای عهد مرا دشمنان گواه من است

۶

هر آن گیاه که بر خاک ما دمیده ببوی

اگر که بوی وفا می‌دهد گیاه من است

۷

کنون که رو به غروب آفتاب مهر و وفاست

هر آنکه شمع دلی برفروخت ماه من است

۸

تو هر که را که چپ و راست تاخت فرزین گوی

پیاده گر به خط مستقیم شاه من است

۹

نگاه من نتواند جمال جانان جست

جمال اوست که جوینده نگاه من است

۱۰

من از تو هیچ نخواهم جز آنچه بپسندی

که دلپسند تو ای دوست دل بخواه من است

۱۱

چه جای ناله گر آغوشم از سه‌تار تهی است

که نغمه قلمم شور و چارگاه من است

۱۲

خطوط دفتر من سیم ساز را ماند

قلم معاینه مضراب سر به راه من است

۱۳

کلاه فقر بسی هست در جهان لیکن

نگین تاج شهان در پر کلاه من است

۱۴

شکستن صف من کار بی‌صفایان نیست

که “شهریارم” و صاحبدلان سپاه من است

تصاویر و صوت

پری سانکنی عندلیب :

نظرات

user_image
نگین شکروی
۱۳۸۸/۰۹/۲۰ - ۱۴:۱۳:۱۶
بادرودوسپاس فراوانابیات 3و4و5و8و9و12و13 ازاین غزل جاافتاده وبدینقرارند:صلای صبح تودادم به نالۀ شبگیرچه روزهاکه سپیدازشب سیاه من استبه عالمی که دراودشمنی به جان بخرندعجب مداراگرعاشقی گناه من استاگرنمانده کس ازدوستان من برجاوفای عهد مرا دشمنان گواه من استتوهرکه راکه چپ وراست تاخت فرزین گویپیاده گر به خط مستقیم شاه من استنگاه من نتواند جمال جانان جستجمال اوست که جوینده نگاه من استخطوط دفترمن سیم ساز را ماندقلم معاینه مضراب سربه راه من استکلاه فقر بسی هست درجهان لیکننگین تاج شهان در پر کلاه من است
پاسخ: ابیات جاافتاده طبق فرموده اضافه شد.
user_image
پدرام باستانی پور
۱۳۸۸/۱۰/۰۳ - ۰۲:۳۳:۱۷
با درود مجدد، به اطلاع می‌رساند که در مصرع اول بیت ششم، واژه "ببوی"، "به بوی" نوشته شده.
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
user_image
نیکی
۱۳۸۹/۰۶/۱۶ - ۰۷:۰۷:۴۷
با عرض سلامفاصله بین کلمات در بعضی موارد رعایت نشده استشعر اصلاح شده :.منم که شعر و تغزل پناهگاه من استچنانکه قول و غزل نیز در پناه من استصفای گلشن دلها به ابر و باران نیستکه این وظیفه محول به اشک و آه من استصلای صبح تو دادم به نالهٔ شبگیرچه روزها که سپید از شب سیاه من استبه عالمی که در او دشمنی به جان بخرندعجب مدار اگر عاشقی گناه من استاگر نمانده کس از دوستان من بر جاوفای عهد مرا دشمنان گواه من استهر آن گیاه که بر خاک ما دمیده ببویاگر که بوی وفا می دهد گیاه من استکنون که رو به غروب آفتاب مهر و وفاستهر آنکه شمع دلی برفروخت ماه من استتو هرکه را که چپ و راست تاخت فرزین گویپیاده گر به خط مستقیم شاه من استنگاه من نتواند جمال جانان جستجمال اوست که جوینده نگاه من استمن از تو هیچ نخواهم جز آنچه بپسندیکه دلپسند تو ای دوست دل بخواه من استچه جای ناله گر آغوشم از سه تار تهی استکه نغمه قلمم شور و چارگاه من استخطوط دفتر من سیم ساز را ماندقلم معاینه مضراب سر به راه من استکلاه فقر بسی هست در جهان لیکننگین تاج شهان در پر کلاه من استشکستن صف من کار بی صفایان نیستکه "شهریارم" و صاحبدلان سپاه من است
پاسخ: با تشکر فراوان، جایگزین شد.
user_image
ایرانی
۱۳۹۳/۰۷/۱۶ - ۰۱:۳۱:۰۵
استاد شهریار از مفاخر ادبیات ایران است
user_image
Polestar
۱۳۹۹/۱۰/۲۸ - ۰۶:۱۶:۳۱
عجب شعریهواقعا حال کردم