
شهریار
غزل شمارهٔ ۹۶ - وحشی شکار
۱
تا کی در انتظار گذاری به زاریام
باز آی بعد از این همه چشمانتظاریام
۲
دیشب به یاد زلف تو در پردههای ساز
جانسوز بود شرح سیهروزگاریام
۳
بس شکوه کردم از دل ناسازگار خود
دیشب که ساز داشت سر سازگاریام
۴
شمعم تمام گشت و چراغ ستاره مرد
چشمی نماند شاهد شبزندهداریام
۵
گفتی هوای لالهعذاران ری خوش است
پنداشتی که بلهوس لالهزاریام
۶
طبعم شکار آهوی سر در کمند نیست
ماند به شیر شیوهٔ وحشیشکاریام
۷
سندان به سرزنش نتوان کرد پایمال
سرکوبیام زیاده کند پافشاریام
۸
شرمم کشد که بیتو نفس میکشم هنوز
تا زندهام بس است همین شرمساریام
۹
تا هست تاج عشق توام بر سر ای غزال
شیرین بُوَد به شهرِ غزل شهریاریام
نظرات
Mohammad.
۲۰۱۴
Hossein Mansouripour
مجتبی
مجتبی
مجتبی
بی لب
کسرا
یوسف شیردلپور