
طغرل احراری
شمارهٔ ۱۱۶
۱
مرا از عالم و آدم غم عشق تو بس باشد
به پیش آتش عشقت دلم مانند خس باشد
۲
ازآن روزی که افتادم به دام چون تو صیادی
ازآن رو پیرهن در تن مرا همچون قفس باشد
۳
یکی بازآ به سوی من که از بیطاقتی تا کی
فغان و ناله و فریادم از دل چون جرس باشد؟!
۴
نگه را رخصت نظاره فرما در شب زلفش
کجا عشاق را اندیشه ترس عسس باشد؟!
۵
نبرم از تو پیوند محبت را به صد محنت
اگرچه فرصت عمرم به عالم یک نفس باشد!
۶
نگاه چشم سفاکش به سوی عاشقان هردم
بدان ماند که ترک روم بر روی فرس باشد
۷
به یک پرواز صید صد معانی میکند طغرل
به پیش چنگل او صید عنقا چون مگس باشد
تصاویر و صوت

نظرات