
طغرل احراری
شمارهٔ ۱۲۱
۱
از تبسم لعل او تا نشئه از مل میکشد
چهره مینا عرق از شرم قلقل میکشد
۲
از خدنگ ناز چشم شوخ او ایمن مباش
نشتر مژگان او خون از رگ گل میکشد
۳
عمرها بهر وصال اندر بیابان غمش
کاروان شوق من بار توکل میکشد
۴
از فریب دانه خال سیاهش کن حذر
مرغ دل را دام زلفش بیتحمل میکشد
۵
ساز صوت و نغمهای دارم که هرجا مطربیست
تار قانونم ز مد آه بلبل میکشد
۶
نسخه آشفته جزو پریشان غمم
مانی و بهزاد تصویرم ز سنبل میکشد
۷
در دماغ خشک بخت تیره واژون من
روغن بادام را از نبض کاکل میکشد
۸
نرگس سحرآفرینش بهر تعلیم فسون
بیابا هاروت را از چاه بابل میکشد
۹
ناخن برهان طغرل چون به دور زلف او
خار تطبیق از کف پای تسلسل میکشد؟!
تصاویر و صوت

نظرات