
طغرل احراری
شمارهٔ ۱۳۸ - باسطجان
۱
باده عشق تو در هر دل اگر جوش کند
اگرش آب حیات است کجا نوش کند؟!
۲
آرزومند وصال تو اگر هوشناک است
به یکی قطره می وصل تو بیهوش کند
۳
سر خود گرچه بر افلاک نو ساید
حلقه داغ غلامی تو در گوش کند
۴
طوطی هند شکرخایی لعلت بیند
از خجالت سخن خویش فراموش کند
۵
چشم آهوی تو آهو به ختن میگیرد
بلکه آهو به سیهچشمی آهوش کند
۶
از قضا خط برات اجل آرد هرکس
چون دو پیکر ز کمربند تو آغوش کند
۷
نخل شمشاد خرام قد او را بیند
بیابا سجده محراب دو ابروش کند
۸
خم شود قامت او چون قد طغرل عمری
هرکسی بار غم عشق تو بر دوش کند!
تصاویر و صوت

نظرات