طغرل احراری

طغرل احراری

شمارهٔ ۱۳۹ - رحیم‌جان

۱

رنگ و بوی باغ حسنت در چمن شور افکند

از دهان غنچه لعلت خنده را دور افکند

۲

حلقه زلف تو را رضوان اگر بیند به خواب

طوق قمری سازد و در گردن حور افکند

۳

یوسف مصر از حدیث خوبی‌ات یابد خبر

از خجالت خویش را در چاه دیجور افکند

۴

مهر رویت گر دم از صبح بناگوشت زند

فطرت خورشید را در طبع کافور افکند

۵

جان دمد در قالب آیینه عکس عارضت

محو حیرت سازد و لیک از خرد دور افکند

۶

ای که شوقت سر کشد از دستگاه دار و گیر

آتش بی‌طاقتی در قلب منصور افکند

۷

نغمه زیر و بم عشقت رسد در گوش ساز

شوق آهنگ جنون از تار تنبور افکند

۸

گر رسد در گوش اسرافیل غوغای درت

فهم محشر سازد و از دست خود صور افکند

۹

شربت وصلت اگر در کام مخموری رسد

نشئه جام شراب از چشم مخمور افکند

۱۰

رحم کن با طغرل محزون که ز آیین کرم

سایه دولت سلیمان بر سر مور افکند

تصاویر و صوت

کاروان محبت - طغرل احراری - تصویر ۱۲۴

نظرات