طغرل احراری

طغرل احراری

شمارهٔ ۱۴

۱

هرکه را باشد نظر ترک قباپوش مرا

آفرین گوید تحمل کردن هوش مرا!

۲

از خیال قامتش اکنون عصا می‌بایدم

بار سنگین فراقش کرده خم دوش مرا

۳

از کدامین زمره‌ام یارب که در بزم وجود

جز سر زانو عروسی نیست آغوش مرا؟!

۴

ای که می‌خواهی به سلک بندگان درگهش

حلقه‌ای غیر از خم زلفش مکن گوش مرا!

۵

در دلم نبود به جز نقش خیال عشق او

از غمش باشد نگاری لوح منقوش مرا!

۶

دوستان بهر خدا گویید عرض حال من

هر کجا بینید اگر آن شوخ میْ‌نوش مرا!

۷

پیش ارباب سخن طغرل نباشد اعتبار

صفحه ابیات ناموزون مغشوش مرا!

تصاویر و صوت

کاروان محبت - طغرل احراری - تصویر ۴۰

نظرات