طغرل احراری

طغرل احراری

شمارهٔ ۱۵۲

۱

بود آن روز که چشمم به رخت باز شود

زنگ غم‌های دلم آیینه‌پرداز شود؟!

۲

قدحی از می میخانه چشمت نوشم

پرده شرم به مضراب جنون ساز شود

۳

از بساط رخ تو نرد تماشا ببرم

کشت این دانه به مات از همه ممتاز شود

۴

چه کنم چاره که با گرد وصالت نرسد

اسپ بختم که ز فرزین شده در تاز شود

۵

بیضاسا دل و دین باخته در مهره غم

فیل اقبال من ای کاش که شهباز شود!

۶

ای خوش آن روز که این طغرل بی بال و پرم

جانب کوی تو یک بار به پرواز شود!

تصاویر و صوت

کاروان محبت - طغرل احراری - تصویر ۱۳۲

نظرات