
طغرل احراری
شمارهٔ ۱۷۲
۱
آه ازآن روزی که گردیدم من از وصل تو دور
هوشم از سر رفت و طاقت از دل و از دیده نور
۲
باد هجران در بهار وصل یغما پیشه کرد
دولت دیدار را از این حشم آمد فطور
۳
بیدم صبح وصالت در پس شام غمم
سینه صد چاک من کی بیرخت دارد سرور؟!
۴
در درون دیدهام چون مردمک جا داشتی
گشتهام دور از تو چون مرآت عاری از شعور
۵
طغرل ایامی که بودم از دلارامم جدا
نظم کردم این غزل در قبر ایوب صبور
تصاویر و صوت

نظرات