طغرل احراری

طغرل احراری

شمارهٔ ۱۹۸

۱

چه خاصیت بود یارب نصیب چشم زهگیرش

که در پرواز می‌آید دل از شوق پر تیرش؟!

۲

خیال ابرویش کن قطعه رنگین هوس داری

که سرمشق شهادت نیست غیر از مد شمشیرش

۳

به سودای سر بازار غم دیوانه می‌گردد

اگر افتد به پای عقل زلف همچو زنجیرش

۴

ز مضمون بلندی‌های قدش یک قلم گویم

قلم از شاخ طوبا کن اگر خواهی تو تحریرش

۵

چو من هر کس حدیث لعل شیرینش بیان سازد

شکر ریزد به هنگام سخن از شهد تقریرش

۶

کمند جذبه شوقش عجب خاصیتی دارد

که باشد دانه‌های دام مطلب خون نخچیرش

۷

شکست رنگ جرعت شد نصیب خامه مانی

که امکان درستی نیست اندر نقش تصویرش

۸

چه افسون است یارب همچو مخمل نرگس او را

که می‌باشد به خواب ناز و بیدار است تأثیرش؟!

۹

به شام هجر از صبح وصال او مشو غافل

که می‌جوشد ز پستان عمل شیر از تباشیرش

۱۰

چه درد سر مرا از اعتبارات محک اکنون

عیار صافی‌ای دارم که حاجت نیست اکسیرش!

۱۱

ز معمار قضا هرگز نبیند روی آبادی

بنای خانه هستی که ویرانست تعمیرش!

۱۲

خوشا از مصرع موزون دریای سخن طغرل

عرق کرد آه من آخر ز خجلت‌های تأثیرش!

تصاویر و صوت

کاروان محبت - طغرل احراری - تصویر ۱۶۶

نظرات