طغرل احراری

طغرل احراری

شمارهٔ ۲۲۵

۱

گر کسی چیند ز باغ عارضت یک بار گل

در کنار خود کند تمهید صد گلزار گل

۲

کرده‌ای تا دیده خود محرم دیدار خویش

جوهر آیینه آرد هر دم از زنگار گل

۳

کم بود همچون گل روی تو گل اندر چمن

در گلستان جهان دیدیم ما بسیار گل

۴

صورتی از چین زلفت گر فتد ناگه به چین

پنجه بهزاد می‌چیند ز شاخ مار گل

۵

در چمن گل را اگر بینی تو با صد رنگ و بو

گر نه مانند رخ او بشکفد مشمار گل!

۶

هر کجا باشد حدیث پرده رخسار او

ساز مطرب آورد از نغمه هر تار گل

۷

دم به دم ز اقبال بخت خویش مانند هدف

می‌کند بر سینه‌ام تیر نگاه یار گل

۸

ز اول شب تا سحر خوابیده اندر فرش ناز

کی شود از ناله بلبل دمی بیدار گل؟!

۹

جز دم وحدت به زیر رأیت عشقش مزن

خون منصورت کند ناگه ز چوب دار گل

۱۰

وه چه خوش گفتست طغرل بیدل بحر سخن

خاک راهی باش و از هر نقش پا بردار گل!

تصاویر و صوت

کاروان محبت - طغرل احراری - تصویر ۱۸۵

نظرات