
طغرل احراری
شمارهٔ ۲۳۶
۱
کتاب عشق میخوانم کنون فهم سبق کردم
به استاد خرد بیجا ازین مبحث نطق کردم
۲
همیکردم به کلک فکر تحریر جمال او
به وصف نوبت رخسار او گل در طبق کردم
۳
ازآن روزی که بنمودم به جنت نسبت کویش
ز خجلت آب گشتم خویش را غرق عرق کردم
۴
نمودم من قضای سنت پیشین خود دیگر
به زیر شام زلفش روی او فهم شفق کردم
۵
کمر چون خامه بربستم به توصیف سراپایش
قلم در شهد مضمون لبش افتاد شق کردم
۶
بسی خلق جهان بنوشته شرح نسخه حسنش
من اندر مصحف رویش ز برگ گل ورق کردم
۷
مپرس از رأیت منصوری این داروگیر من
همین بس شاهدم در عشق او دعوای حق کردم
۸
ز درس عشق او با من نشد غیر از جنون حاصل
چو مجنون خویش را رسوای عالم زین سبق کردم
۹
چه خوش گفتست طغرل حضرت بحر سخن بیدل
به ساغر آب رویی داشتم سد رمق کردم
تصاویر و صوت

نظرات