
طغرل احراری
شمارهٔ ۲۴۰
۱
نوبهار ایجادم رونق حمل دارم
همچو گلبن معنی غنچه در بغل دارم
۲
داده تا مرا رخصت مرشد خراباتم
غیر ملت عشاق کی غم ملل دارم؟!
۳
زلف او نمیگردد مانع جنون من
همچو شمع بزم وصل آه بیمحل دارم
۴
پایمال دونانم گر ز پستی طالع
از بلندی همت مسند زحل دارم
۵
خواندهام کتاب غم در سلوک مجنونی
عامل جنونم لیک وضع بیعمل دارم
۶
تا به کی ز نادانی میبری حسد با من؟!
این همه سخندانی قسمت از ازل دارم!
۷
فهم معنیام دارد قدر و شکل اسطرلاب
هندسی اگر خوانم حرفی از جمل دارم
۸
گردش فلک اکنون گر مرا دهد فرصت
نسخهها همیسازم بیم از اجل دارم
۹
در سخن نمیباشد دیگری نظیر من
غیر حضرت بیدل من کجا بدل دارم؟!
۱۰
محو حیرتم طغرل من ز مصرع بیدل
بیتو زندهام یعنی مرگ بیاجل دارم!
نظرات