طغرل احراری

طغرل احراری

شمارهٔ ۲۵۳

۱

گرفتار کمند آن خم زلف بناگوشم

حباب‌آسا به سودای خیالش خانه‌بردوشم!

۲

ادیبا با من از درس خرد دیگر مگو حرفی

چو مجنون در خیال طره لیلی بود هوشم!

۳

نمی‌خواهم به غیر از دولت دیدار وصل او

اگر فرزند خورشید فلک آید در آغوشم!

۴

مرا از زندگی بهتر که مردن در تمنایش

گر در جام جم آب حیات آید نمی‌نوشم!

۵

همین شد سرنوشت قسمت روز ازل با من

قضا از حلقه‌ای داغ غلامی کرد در گوشم!

۶

نباشد درخور من هیچ لاف نغمه شوقش

ز تشویر حرارت‌های عشق یار در جوشم

۷

خوشا در پیکر من کسوت خاک درش طغرل

به جای پیرهن جز او ز عالم چشم می‌پوشم!

تصاویر و صوت

کاروان محبت - طغرل احراری - تصویر ۲۰۴

نظرات