
طغرل احراری
شمارهٔ ۲۵۶
۱
آبله شد سد ره منزلم
دست کرم را عرق سائلم
۲
رفت دلم در پی عرض ادب
بار امانت نکشد محملم
۳
دور مبادا ز جبینم عرق
داد به طوفان هوس ساحلم!
۴
میروم از خویش به مشق تپش
بسمل شوقم ادیب قاتلم
۵
سبز نشد مزرع آمال من
نیست به جز یأس دگر حاصلم!
۶
چند روی از پی این داروگیر؟!
گشت چو منصور حق از باطلم!
۷
دور سخن آمده اکنون به من
سلسله حلقه این محفلم!
۸
سالک راهی نشود باورت
هرچه زبان گفت ز حرف دلم
۹
حرمت خونم که حلال تو باد
ناز به تیغ تو کند بسملم
۱۰
دوش گذشتم سوی باغ سخن
گل دمد امروز ز آب و گلم
۱۱
طغرل ازین مصرع بیدل خوشم
بیتو فتادست الم بر دلم!
نظرات