طغرل احراری

طغرل احراری

شمارهٔ ۲۶۴ - عبدالرشیدجان

۱

عارضت آفتاب می‌گویم

نرگست را شهاب می‌گویم

۲

با تو ای نور چشم حرفی چند

من ز راه صواب می‌گویم

۳

دل ربودی مرا به تار زلف

سخن از پیچ و تاب می‌گویم

۴

ای پری گوش جانب من کن

ماجرای عذاب می‌گویم

۵

لاله‌آسا من از غمت داغم

خانه دل خراب می‌گویم

۶

روزگار مرا سیه کردی

خال لعلت غراب می‌گویم

۷

شوخ‌چشما بیا به کلبه من

با سوالت جواب می‌گویم

۸

یاد لعلت هر آنکه کرد نمرد

این حدیث از کتاب می‌گویم

۹

دوش کردی مرا نگه لیکن

این قدر کی حساب می‌گویم؟!

۱۰

گر ز من ای طبیب پرسی رنج

جگرم را کباب می‌گویم!

۱۱

ابر لطفش به سر نمی‌بارد

رشحه‌ای از سراب می‌گویم

۱۲

نکته‌های وصال او طغرل

شب هجران به خواب می‌گویم!

تصاویر و صوت

کاروان محبت - طغرل احراری - تصویر ۲۱۳

نظرات

user_image
حمیدرضا
۱۴۰۱/۰۳/۰۶ - ۰۹:۰۹:۰۱
نقل از یادداشت دوستی که عنوان را پیشنهاد کرده: «عنوان نقل از کتاب کاروان محبت | چنانچه سرحرف هر بیت را به هم بچسبانیم به عبدالرشیدجان می‌رسیم.»