طغرل احراری

طغرل احراری

شمارهٔ ۲۷۴

۱

آه از جوش صفای طبع معنی‌زای من

زنگ غم آیینه‌سان بگرفته سر تا پای من!

۲

عاقبت از دست نیرنگ زلیخای قدر

گوشه زندان محنت شد چو یوسف جای من!

۳

مهر راحت دشمنم گردیده از بخت سیه

دوستان را نیست هرگز ذره‌ای پروای من!

۴

تا شدم من محرم میخانه بزم وجود

باده عشرت نخواهی یافت از مینای من!

۵

مشتری اقبال نظمم لیک در بازار دهر

جز قماش غم نباشد دیگری سودای من!

۶

دستبند دعوی‌ام بود حلقه زلف بتان

زان سبب شد بسته بی‌زنجیر اکنون پای من!

۷

گشتم از تهمت اسیر دوزخ قهر عدو

یاد چون گلزار جنت منزل و مأوای من!

۸

طغرل از جور فلک گشتم اسیر قید غم

گرنه لطف حق ببخشاید به حالم وای من!

تصاویر و صوت

کاروان محبت - طغرل احراری - تصویر ۲۲۰

نظرات