طغرل احراری

طغرل احراری

شمارهٔ ۲۸۱ - سیدجان

۱

سرو و صنوبر شد خجل از قامت زیبای او

آشفته سنبل با سمن از زلف عنبرسای او

۲

یک سو دریده پیرهن گل از گل رویش نگر

خون بسته در دل غنچه را دیگر طرف سودای او

۳

در دل هوای عشق او داغست چون من لاله هم

تیری کجا ننشسته است از نرگس شهلای او؟!

۴

چون از خرامان رفتنش شمشاد حسرت آورد

وه این چه قد و قامت است جانست سر تا پای او؟!

۵

آید اگر سوی چمن سرسبز گردد انجمن!

خضر نبی پیدا شود از نقش خاک پای او!

۶

نالم چو نی از دوری‌اش روز و شب و شام و سحر

باشد نصیب من شود یک جرعه از صهبای او

۷

از بس غلام درگهش گشتند یکسر صادقان

طغرل غلام صادق است گلشن بود مأوای او!

تصاویر و صوت

کاروان محبت - طغرل احراری - تصویر ۲۲۴

نظرات