طغرل احراری

طغرل احراری

شمارهٔ ۲۹۱ - عبدالاقدر

۱

عارضت خورشید اوج دلبری

صورتت رشک بتان آزری

۲

برهمن بیند اگر زلف تو را

کافرم گر نگذرد از کافری!

۳

در شب زلفت دلم ره گم کند

صبح رخسارت نماید رهبری

۴

افتد آشوبی به صحرای ختن

گر دهی بر باد زلف عنبری

۵

لمعه روی تو را بیند اگر

مه نشیند در مقام اختری

۶

از فلک آید به سودای رخت

بر زمین خورشید و ماه و مشتری!

۷

قاف تا قاف جهان نام تو رفت

کس نآرد بر زبان نام پری

۸

در چمن سرو ار ببیند قامتت

سر فرود آرد برای چاکری!

۹

راه و رفتار و روش گم می‌کند

از خرام و ناز تو کبک دری

۱۰

سفلگان طغرل به شعر آغشته‌اند

ننگ می‌آید مرا از شاعری!

تصاویر و صوت

کاروان محبت - طغرل احراری - تصویر ۲۳۰

نظرات

user_image
حمیدرضا
۱۴۰۱/۰۳/۰۶ - ۰۱:۲۴:۰۴
به نقل از یادداشت دوستی که عنوان را پیشنهاد کرده‌اند: «عنوان نقل از کتاب کاروان محبت اثر شخص شاعر| چنانچه سرحرف هر بیت را به هم بچسبانیم به عبدالاقدر می‌رسیم.»