
طغرل احراری
شمارهٔ ۲۹۲
۱
با لب لعل تو طوطی نکند همسخنی
بگذرد پیش تو از دعوی شکرشکنی
۲
سنبل زلف تو را باد پریشان سازد
بشکند عنبرسارایی و مشک ختنی!
۳
گرچه ابروی تو شد قبله اسلام ولی
بت بتخانه چین و صنم اهرمنی!
۴
سرخی بیره تنبول لبت را دیده
خون حسرت خورد از رشک عقیق یمنی!
۵
هیچ در باغ جهان گل نبود چون رویت
ای گل باغ لطافت ز کدامین چمنی؟!
۶
دهنت وقت سخن گر گهرافشان گردد
نرخ خرمهره شود قیمت در عدنی!
۷
به من آمد ز قضا ختم تمامی سخن
ختم شد با تو چنان دعوی سیمینذقنی
۸
غنچه در باغ اگر لعل لبت را بیند
نزند لاف به پیش تو ز کوچکدهنی!
۹
گرچه ننگ است تو را عاشقی طغرل ما
به خدا شکر کنم زان که تو معشوق منی!
تصاویر و صوت

نظرات