طغرل احراری

طغرل احراری

شمارهٔ ۲۹۳

۱

ای فلک داد از جفایت در چه حالم کرده‌ای؟!

راست بودم چون الف مانند دالم کرده‌ای!

۲

آخر ای گردون زدی سنگ ملامت بر سرم

زیر پای بی‌شعوران پایمالم کرده‌ای!

۳

از چه رو ای چرخ چون من اعتبارت دور باد

قرعه بی‌اعتباری‌ها به فالم کرده‌ای!؟

۴

از تو ای ناهید گفتارم نوای تازه داشت

وز حسد ای چرخ چون یعقوب لالم کرده‌ای!

۵

عاقبت کار تو گر این بود ای گردون دون

از چه در روز ازل قسمت کمالم کرده‌ای؟!

۶

ای سپهر بی‌مروت این کدامین شیوه است؟!

ناله می‌سازم ز دستت تا چو نالم کرده‌ای!

۷

بود در آیینه من عکس صد معنی دچار

زنگ غم بر روی مرآت خیالم کرده‌ای!

۸

روزگاری بود که می‌دادم به چیزی من نوال

خون حسرت ای فلک آخر نوالم کرده‌ای!

۹

همدمانم ناکسان غول و از دانش تهی

صحبت دانشوران امر محالم کرده‌ای!

۱۰

در هوای موشکافی طغرلم پر می‌زند

تا تو ای گردون مرا دور از وصالم کرده‌ای!

تصاویر و صوت

کاروان محبت - طغرل احراری - تصویر ۲۳۱

نظرات