طغرل احراری

طغرل احراری

شمارهٔ ۴۶ - شمس‌الدین‌جان

۱

شوخ بی‌باکی که کرده خانه مردم خراب

تیغ ابرویش برای قتل من دارد شتاب

۲

مانی از بهر هوای صورت زیبای او

چون فلک سرگشته افتادست تا یوم‌الحساب

۳

سوخت مغز استخوان در سینه‌ام از عشق او

کشور دل را بود از دست حسن او عذاب

۴

آنقدر کلک قضا نازید هنگام رقم

کز میان خوبرویان تا تو را کرد انتخاب

۵

لاله از داغ تمنای بهار عارضت

کرد در صحرای خجلت خیمه حسرت طناب

۶

دیده‌ام خوبان عالم را ولی مانند تو

نه به هشیاری بدیدم نه به مستی نه به خواب!

۷

یاد آن فرصت که بر روی تو هنگام سحر

از سرشک اشک گلگون می‌زدم جای گلاب!

۸

نوبهار عارضت را داد رونق گریه‌ام

زینت گلزار باشد دائم از رشح سحاب

۹

چاک زد جیب قبای خویش گل اندر چمن

ز انفعال روی تو چون جیب مستی از شراب

۱۰

آفتاب خاوری از شرم افتد در کسوف

گر ز روی خود کشد آن شاهد موزون نقاب

۱۱

طغرل از موج خیال من معمای دقیق

می‌شود بیرون به فکر تام چون در خوشاب

تصاویر و صوت

کاروان محبت - طغرل احراری - تصویر ۶۲

نظرات