طغرل احراری

طغرل احراری

شمارهٔ ۴۸

۱

ماه در پیش رخت یک لمعه باشد از سراب

گل ز دیوان جمالت یک ورق از صد کتاب

۲

فکر زلفت داشتم شوقت به دل زد آتشی

سوختم چندان که پیچیدم به خود زین پیچ و تاب

۳

عارضی چون مهر داری زآه ما غافل مباش

تا نگردد آفتابت تیره از جوش سحاب

۴

از دل زاهد نباشد بهره کنز عشق را

شاه را حاصل نگردد مال از ملک خراب

۵

من شهید تیغ عشقم دود آهم شد علم

بر سر خاکم گذر کن تا نمانی از ثواب

۶

طائر نظاره با خاک در او چون رسد

بر فلک هم‌پایه باشد از بلندی آن جناب!

۷

در تلاش جستجوی حلقه گیسوی او

موج دارد آبله بر پای هر دم از حباب

۸

یک جهان خنجر مهیا کردی از مژگان خویش

تا کی استغنا خدا را بهر قتل من شتاب!

۹

دم به دم جوش خیال شبنم روی گلش

ز آسمان حسن می‌تازد به فرقم چون شهاب

۱۰

از نگه بر روی او ساز بم خود زین کن

تا ندرد از تماشا بر رخش طرف نقاب

۱۱

تیره‌بختی‌ها نصیبم شد ز دیوان ازل

سرنوشتم را قضا کردست از بال غراب

۱۲

چند روزی شد که دارم با تأمل الفتی

شاهد معنی همان بهتر که نبود در حجاب

۱۳

تا ز فیض آگهی طغرل سخن سر کرده‌ام

بعد من شاعر کسی دیگر نمی‌بیند به خواب

تصاویر و صوت

کاروان محبت - طغرل احراری - تصویر ۶۳

نظرات