
طغرل احراری
شمارهٔ ۶۹
۱
گرچه رنگ و بو دلیل و شاهد روی گل است
لیک اندر روی گل پیرایه ز آه بلبل است
۲
ساز عیشی نیست اندر بزم امکان دم به دم
از شکست رنگ مینای دلم را قلقل است
۳
سرنوشتم شد ز دیوان قضا آشفتگی
خامه تصویر من گویا که تار سنبل است
۴
نرگس بیباک او میخانه دارد در بغل
مستی چشمش نه از کیفیت جام مل است
۵
سوختم چندان که پیچیدم به خود در نار غم
دود شمع دل مرا از پیچ و تاب کاکل است
۶
نیستم چون شانه از سودای زلف او برون
یاد گیسویش کنون در گردن جانم غل است
۷
هر زمان پرواز میسازد سوی صید سخن
طغرل ما را که از فکر معانی چنگل است
نظرات