طغرل احراری

طغرل احراری

شمارهٔ ۸۲

۱

بس که بی‌رنگی درین گلشن دلیل رنگ اوست

عرض جوهر صیقل آیینه را از زنگ اوست

۲

می‌زند هر لحظه دم از موج طوفان بقا

شوخی خون شهیدان از حنای چنگ اوست

۳

تا نگردد سوده از رفتار پای توسنش

حلقه چشمم کنون نعل سم شبرنگ اوست

۴

نیستم آسوده هیچ از سنگ‌باران رقیب

بر سرم سنگی که می‌آید همه از سنگ اوست!

۵

نیست اندر باغ امکان چون گل رویش گلی

حسن یوسف را به او نسبت مده کین ننگ اوست!

۶

مار گیسو سر به سر پیچیده با سرو قدش

این فسون یک شعله‌ای از شیوه نیرنگ اوست

۷

گرچه از هجران او از دیده باریدم گهر

گوهر اشکم همه پیرایه اورنگ اوست

۸

مهر محنت زد قضا بر محضر دیوان ما

پیش سلطان محبت صلح ما از جنگ اوست

۹

نیست یک دل در جهان بی‌ساز قانون غمش

نغمه زیر و بم «عشاق » از آهنگ اوست

۱۰

ای خوشا طغرل که بیدل می‌سراید مصرعی

خاک کن بر فرق آن سازی که بی‌آهنگ اوست

تصاویر و صوت

کاروان محبت - طغرل احراری - تصویر ۸۶

نظرات