
طغرل احراری
شمارهٔ ۹۰
۱
بس که در قصر جهان آبادی از معمار نیست
جز فنا در خانه هستی دگر دیوار نیست!
۲
عالمی سرگرم سودای خیال عالمند
هیچ کس از خواب غفلت یک دمی بیدار نیست!
۳
بیش ازین در باغ و در گلشن منال ای عندلیب
رشته دلبستگی در رنگ این گلزار نیست!
۴
وه چه نقد کاسدیم امروز در دکان دهر
جنس ما را هیچگاهی گرمی بازار نیست!
۵
آرزوی مهر اطلس در دل ما کی بود؟!
فرش ما افتادگان جز سایه دیوار نیست!
۶
نقد دکان خموشان مرهم زخم دل است
در شکست موی چینی مومیا در کار نیست!
۷
پرده مضراب غم دارد بم و زیر دگر
ناله عشاق در آهنگ موسیقار نیست!
۸
حلقه زلفش بود سرمشق چوگان فسون
مرکزی دارد دل ما حاجت پرگار نیست!
۹
زهر غم باشد به کامم طغرل از گیسوی او
حیرتی دارم که هرگز مهره در این مار نیست!
نظرات