طغرل احراری

طغرل احراری

شمارهٔ ۱

۱

مه را چه مناسبت به رویت

گل را چه مثل به رنگ و بویت؟!

۲

آتش نشود حریف خویت

فردوس نمونه‌ای ز کویت

بیند به چمن قد نکویت

صلصل برود ز باغ سویت!

۴

یارب چه بلا تو نازنینی

مهر فلک و مه زمینی

۵

سر تا به قدم تو انگبینی

انگشتر حسن را نگینی

آیینه فتد اگر به رویت

حیران شود از رخ نکویت!

۷

رخسار تو طعنه کرده با گل

چاه ذقنت به چاه بابل

۸

زلف سیهت به جعد سنبل

طرز نگهت به نشئه مل!

گل جامه درد ز شوق رویت

عنبر شکند ز قدر مویت!

۱۰

زهر غم عشق تو چشیدم

راحت سر مو ز تو ندیدم

۱۱

بار المت بسی کشیدم

تا آنکه به عاشقی رسیدم

ای آنکه منم در آرزویت

روزان و شبان به جستجویت!

۱۳

غیر از غم تو به سر ندارم

در عشق تو زار و بی‌قرارم

۱۴

وصف تو بود همین شعارم

در گلشن مدح تو هزارم!

هرچند نه محرمم به کویت

شادم به حدیث گفتگویت!

۱۶

ای روی مه تو آفتابم

پیچ و خم زلف تو طنابم

۱۷

هر قطره شبنمت گلابم

در آتش عشق تو کبابم!

فریاد ز دست خلق و خویت

یک جرعه ندیدم از سبویت

۱۹

نخلیست قدت ز باغ خوبی

کش طعنه زند به سرو و طوبی

۲۰

یوسف به درت به خاکروبی

جویان تو شرقی و جنوبی!

در هر چمنیست آبرویت

در هر وطنیست گفتگویت!

۲۲

یکبار نپرسی حال طغرل

مهجور تو از وصال طغرل

۲۳

دائم تویی در خیال طغرل

دانی تو اگر کمال طغرل

از لطف و کرم بری به سویت

همدم کنی با سگان کویت!

تصاویر و صوت

نظرات