
وطواط
شمارهٔ ۲۱۰ - خطاب به ملک اتسز
۱
خسروا، از کمال دانایی
روی دولت همی بیارایی
۲
گاه مال زمین همی بخشی
گاه فرق فلک همی سایی
۳
حرب جویان نهان شوند از بیم
چون تو از حربگه پدید آیی
۴
پای فتنه تویی که بربندی
بند گردون تویی که بگشایی
۵
شکنی روز کین بیک حمله
صد مصاف عدو بتنهایی
۶
در جهان بر همه گنهکاران
بتجاوز همی ببخشایی
۷
داند ایزد که هست خاک درت
نزد من بنده همچو بینایی
۸
شغل من نیست بر در تو مگر
وصف گویی و مدح آرایی
۹
خود نکردم گنه و گر کردم
از سر ابلهی و خود رایی
۱۰
هیچ از آنجا که لطف سیرت تست
هست ممکن که عفو فرمایی؟
تصاویر و صوت

نظرات