وطواط

وطواط

شمارهٔ ۳۴ - نیز در مدح اتسز خوارزمشاه

۱

شها ، قدر تو از فلک برترست

ستاره جناب ترا چاکرست

۲

تویی شاه عالم، و لیکن بعلم

نهاد تو خود عالمی دیگرست

۳

حسامی تو در دفع یاجوج مرگ

جهان را به از سد اسکندرست

۴

تو آن جوهری در معالی و مجد

که نه چرخ اعراض آن جوهرست

۵

من چون رأی تو اختر ثابتست

نه چون قدر تو گنبد اخضرست

۶

بقای تو آسایش عالمست

لقای تو آرایش کشورست

۷

ز موج کف گوهر افشان تو

همه صحن آفاق پر گوهرست

۸

عجب نیست از دست تو موج در

که دست تو دریای بی معبرست

۹

ازان نیزهٔ چون دم کژدمت

چو کژدم عدو دستها بر سرست

۱۰

وزان خنجر همچو ناب نهنگ

مخالف بکام نهنگ اندرست

۱۱

ایا پادشاهی که انصاف تو

جهان را بنیک و ببد داورست

۱۲

به غیرت زالفاظ تو لؤلؤست

بحیرت ز اخلاق تو عنبرست

۱۳

کهین پایه از قدر ولای تو

بر از هشت گردون و هفت اخترست

۱۴

در اندوه درگاه میمون تو

نه خوابست من بنده را ، نه خورست

۱۵

زتف دل و از نم دیدگان

لبم خشک و رخسارگانم ترست

۱۶

بظاهر من از رندگانم و لیک

مرا مرگ ازین زندگی خوشترست

۱۷

چو ماندستم از حضرت تو جدا

مرا زندگانی چه اندر خورست؟

۱۸

بمان جاودان ایمن از نایبات

که یزدان تو را حافظ و یاورست

۱۹

ترا باد نصرِة که مطلوب تو

همه نصرة دین پیغمبرست

تصاویر و صوت

نظرات