
وطواط
شمارهٔ ۷
۱
جانا ، همه خطاب تو با من جفا بود
وز من جفات را همه پاسخ وفا بود
۲
هرگز مباد با تو جفاکار روزگار
ورچه همیشه کار تو با من جفا بود
۳
ای نزد من ز جان و دل من عزیز تر
قصدت همه بجان و دل من چرا بود؟
۴
با روی تست عشق روا و بدین سبب
هرچ آن ز تو بهروی من آید روا بود
۵
گویند : دل بهمهر نگاری دگر سپار
هرگز نکوتر از تو نگاری کجا بود ؟
۶
خورشید پیش نقش رخ تو هدر شود
یاقوت پیش رنگ لب تو هبا بود
۷
جان مرا همیشه سعادت زیاد تست
حاشا! اگر زیاد تو جانم جدا بود
۸
بربود عشق تو دل و دیده ز من و لیک
با عشق تو غم دل و دیده کرا بود؟
۹
تا کی تنم ز عشق تو بار بلا کشد ؟
تا کی دلم ز جور تو یار عنا بود؟
۱۰
در کش ز جور دامن و می دان:که رسم جور
در روزگار خسرو عادل خطا بود
نظرات
جعفر مصباح
رضا