وطواط

وطواط

شمارهٔ ۳۹ - نیز در حق ادیب صابر بن اسمعیل ترمذی

۱

علمت ، ای صابر بن اسمعیل

روی عالم همی بیاراید

۲

رفعت قدر تو بپای شرف

تارک آسمان همی ساید

۳

تویی آنکس ، که در بدایع نظم

مثل تو روزگار ننماید

۴

همه دانش ز طبع تو خیزد

همه معنی ز لفظ تو زاید

۵

چرخ ذکر ترا نپوشاند

دهر عز ترا نفرساید

۶

هر که پیش تو یاد نظم آرد

بیقین دان که : باد پیماید

۷

تو ستودی مرا و مثل مرا

زیبد ، از روزگار بستاید

۸

منم آنکس که صیقل نظمم

زنگ از تیغ فضل بزداید

۹

خامهٔ من ، که هست بسته میان

بستهٔ مشکلات بگشاید

۱۰

علهاییست بس شریف ، کزان

یک زمان فکرتم نیاساید

۱۱

جز برای ریاضت خاطر

همتم سوی نظم نگراید

۱۲

می ندانی کمال علم مرا

دیر عهدی ندیدم ، شاید

۱۳

متهم کرده ای مرا بحسد

از چو من کاملی حسد ناید

۱۴

تا جمال کمال من بیند

تیز بین دیده ای همی باید

۱۵

طیبتی کردم ، این معاذ الله !

تا ازین وحشتی نیفزاید

تصاویر و صوت

نظرات