وطواط

وطواط

شمارهٔ ۹۰ - در حق فرید الدین

۱

بر بدایع نظم تو ای فریدالدین

طویله‌های گهر را نماند مقداری

۲

نه باغ طبع تو را هست جز ادب شجری

نه شاخ لفظ تو را هست جز هنر باری

۳

به گرد تو نرسند اهل نظم و نثر امروز

وگرچه جهد و تکلف کنند بسیاری

۴

به شعر یار خودم خوانده‌ای و لیک به فضل

تو را ندانم اندر همه جهان یاری

۵

چو من به فضل تو اقرار دارم از سر صدق

ز کس نیابی در مشرق و غرب انکاری

۶

تو را فلک به مقام شرف رسانیدست

فلک نکرده ازین علاقه تر کاری

۷

به بارگاه خداوند مشرق و مغرب

متاع فضل تو را خاست روز بازاری

۸

گران بها گهری و کجا تواند بود؟

چنین گدا را الا چنان خریداری

۹

جهان تو داری، طوبی لک ای فرید الدین

به زیر عدل چنان جهانداری

تصاویر و صوت

نظرات