
یغمای جندقی
شمارهٔ ۱۰۰
۱
خسرو حسن تو جائی زده بر خرگه ناز
که به صد واسطه آنجا نرسد عرض نیاز
۲
سفر کعبه کنم تا به خرابات رسم
زانکه سالک به حقیقت رسد از راه مجاز
۳
ختم کردم سفر زلف بتان تا چه شود
شب تاریک و محل خطر و راه دراز
۴
هر که آن خال سیه دید و لب میگون گفت
عاقبت فرش ره میکده شد سنگ حجاز
۵
بند بر گردن محمود نهم گر ببرد
نام فتراک غلامان تو با زلف ایاز
۶
همه اوصاف خداوندی از اخلاق و کرم
در تو جمع است دریغا که نه ای بنده نواز
۷
دل یغما رهد از چنبر زلف تو اگر
رستن صعوه میسر شود از چنگل باز
نظرات
محمدرضا نعمتاللهی