یغمای جندقی

یغمای جندقی

شمارهٔ ۱۰۸

۱

چه شد که خانه به غیر از شرابخانه ندارم

در این دیار غریبم غریب و خانه ندارم

۲

زمانه مسکنتم داد و خوشدلم که به کویش

پی گدائی از این خوبتر بهانه ندارم

۳

قیاس کن ز دل پاره پاره ضرب خدنگش

درست تر به درستی از این نشانه ندارم

۴

سپاه خط به شبیخون مخزن لب لعلش

کشیده صف چه کنم لشکر و خزانه ندارم

۵

به پای من منویس ای فقیه صادر دستار

که گر سرم بری امکان این سرانه ندارم

۶

به خاکپای سگانت قسم که هیچ تمنا

به غیر سجده بر آن خاک آستانه ندارم

۷

هوای خانه صیاد و دام کرده چنانم

که ذوق گلشن و پروای آشیانه ندارم

۸

خطاب مولی و مهر عوام و سود سبوقه

چه کام ها که ز سالوس زاهدانه ندارم

۹

مرو زمانه فدایت زمان دیگرم از سر

که تا زمان دگر تکیه بر زمانه ندارم

۱۰

ز درد دل بخراشد خروش ناله یغما

به آنکه گوش به آواز این ترانه ندارم

تصاویر و صوت

نظرات