
یغمای جندقی
شمارهٔ ۱۱۳
۱
ساقی از جام طرب داد شرابی دوشم
جذبه نشئه شوق آمد و برد از هوشم
۲
آنچنان رفتهای از دست ز تاب می دوش
که از این کو نتوان برد مگر بر دوشم
۳
بسکه از غلغله زهد جهان پر غوغاست
بانگ نی زمزمه وعظ بود در گوشم
۴
یارب اندر شکن سایه آن زلف سیاه
راحتی بخش از این فرقه ازرقپوشم
۵
چه عجب گر نکنم روی ارادت به حجاز
من که در سجده محراب خم ابروشم
۶
میکنم پردهگشایی ز رخ شاهدِ راز
غیرت لعل لبت گر نکند خاموشم
۷
دیگران از می و من از لب ساقی یغما
گاه سرمست و گهی سرخوش و گه مدهوشم
نظرات