یغمای جندقی

یغمای جندقی

شمارهٔ ۱۱۶

۱

از لعل تو آنکه ساخت خاتم

بر هیچ نگاشت اسم اعظم

۲

می‌کرد دلم خراب و می‌گفت

از کشور ما خرابه‌ای کم

۳

از دیده بپرس قصه دل

از جام شنو حکایت جم

۴

در دور لبت به روح بخشی

بازیچه بود مسیح مریم

۵

ای گندم خال دوده فامت

آتش زن دودمان آدم

۶

شمشیر تو سد آهنین ساخت

جاوید میان زخم و مرهم

۷

در سجده کعبه جمالت

مژگان شده راست و ابروان خم

۸

تا زلف و لب تو شد پدیدار

گم شد شب قدر و اسم اعظم

۹

چون هست اساس دهر بر باد

چون نیست بنای عمر محکم

۱۰

یغما من و ساغر پیاپی

مطرب تو و نغمه دمادم

تصاویر و صوت

نظرات