
یغمای جندقی
شمارهٔ ۱۲۰
۱
چو چشمت ترک مستی در کمینم
چه سود ار بگذرد اختر زکینم
۲
نهان زین چشم طوفان زا به مردم
چه منت ها که دارد آستینم
۳
یکم فولاد بازو پنجه بر تافت
دلی باید از این پس آهنینم
۴
من و اندیشه لعلت که خوشتر
زصد ملک سلیمان این نگینم
۵
نه طرف از کفر بستم نی زاسلام
هم از آن توبه باید هم ز اینم
۶
در آن میدان که از هر سوست زنهار
کسی نشنیده غیر از آفرینم
۷
شدم در رهگذر تو سنت خاک
نکوشد کآسمان زد بر زمینم
۸
زهی دولت اگر هندوی زلفت
کشد داغ غلامی بر جبینم
۹
گزاف از من نیاید کفر زلفش
اگر این است یغما وای دینم
نظرات