یغمای جندقی

یغمای جندقی

شمارهٔ ۱۲۲

۱

از صومعه زاهد به خرابات سفر کن

طامات صفائی ندهد فکر دگر کن

۲

آدم به نشاط غمش از گلشن مینو

بگذشت تو هم گر خلفی کار پدر کن

۳

تا در ره او پای کند پویه قدم زن

تا بر در او دست دهد خاک به سر کن

۴

شاید که به گوشش رسی ای ناله رسا شو

باشد که ترحم کند ای آه اثر کن

۵

خندم شب هجران چو شب وصل مگر چرخ

رشک آرد و گوید به شب آغاز سحر کن

۶

اشکت بخراشد جگر مردم و ترسم

غمگین شود ای مردمک دیده حذر کن

۷

خواهی به سلامت گذری از نظر دوست

یغما تن و جان را هدف تیر نظر کن

۸

خشنودی مفتی و مریدان نظر شیخ

یغما خری اندر وحل افتاد خبر کن

تصاویر و صوت

نظرات