
یغمای جندقی
شمارهٔ ۱۲۴
۱
بزن ای مطرب خوش لهجه نوایی به از این
بو کز آن پرده برم راه بجائی به از این
۲
از خرابات و حرم کسب شرف نتوان کرد
ثالثی کو که کند طرح بنائی به از این
۳
منعم از ناله مکن ای مه محفل که نبست
عشق بر قافله حسن درائی به از این
۴
می نمودم به تو اندازه رسوائی عشق
ساحت گیتی اگر داشت فضائی به از این
۵
گفتی از کوی خرابات برو جای دگر
چون روم چون نبرم راه به جائی به از این
۶
ز اشک و آه ای دل بی صبر و سکون شکوه مکن
داشت کی ملک وفا آب و هوائی به از این
۷
خون یغما نه چو یاران به ستم ریز مگر
زیر تیغ تو زند دستی و پائی به از این
نظرات