یغمای جندقی

یغمای جندقی

شمارهٔ ۱۴۳

۱

ساقی جگرم سوخت بده جام شرابی

ماه رمضان است بکن کار ثوابی

۲

در سینه ندانم که چه کرد آتش عشقت

از ناله خود می شنوم بوی کبابی

۳

صد حرف زند در عوض یک سخن غیر

و آنگاه سوالی که نیرزد به جوابی

۴

آن زرد گیاهیم که در دشت محبت

یک بار به ما سایه نینداخت سحابی

۵

تا بو که به وجهی نگرم روی تو پیوست

دارم به هم آمیخته بیداری و خوابی

۶

مگذار که خط گرد عذار تو زند پر

هم جلوه طاووس دریغ است غرابی

۷

انوار شهود تو به روی تو حجاب است

زانم چه که امروز برافکنده نقابی

۸

ناوک به سوی مدعی افکند و به من خورد

این است خطائی که بود به ز صوابی

۹

یغما عجب ار خاک وجودت نبرد باد

از چشم و دل این گونه که در آتش و آبی

تصاویر و صوت

نظرات