یغمای جندقی

یغمای جندقی

شمارهٔ ۲

۱

گر بسنجند به حشر اجر شب هجران را

غالب آن است که شاهین شکند میزان را

۲

شد زبون زنخت قامت چوگانی من

گوی بنگر که همی زخمه زند چوگان را

۳

کفر زلفت اگر این است برآنک که به عنف

صادر جزیه به گردن فکند ایمان را

۴

گر به یعقوب رسد نکهت پیراهن تو

به صبا باز دهد بوی مه کنعان را

۵

شاه ترکان خجل آید ز صف آرائی خویش

گر به پیرامن چشمت نگرد مژگان را

۶

دل اگر سرکشد از خط تو بسپار به زلف

چاره زنجیر بود بنده نافرمان را

۷

بو که از کوتهی رشته رسد دست به دست

گاه می بندم و گه می گسلم پیمان را

۸

مه نکاهیده به خورشید نگردد نزدیک

شاید اربه ز فزونی شمرم نقصان را

۹

عیب یغما مکن ار دمدمه شیخ شنید

ناگزیر است بشر وسوسه شیطان را

تصاویر و صوت

نظرات