
یغمای جندقی
شمارهٔ ۲۲
۱
سینه تا سوده ای از مهر تو بر سینه ما
سینه ای نیست که خالی بود از کینه ما
۲
باغ را برگ طرب نو شده رفتم بپذیر
عذر تقصیر من ای توبه دیرینه ما
۳
کهنه شد وز گرو باده نیامد بیرون
چه جوان دولتی ای خرقه پشمینه ما
۴
جام در قهقهه بیخود شده ترسم گوید
چشم پرهیز به روز شب آدینه ما
۵
کافرم قومی و قومیم مسلمان خوانند
هر که بینی رخ خود دیده در آئینه ما
۶
کند از راز جهان قصه تو گوئی دارد
نسب از کاسه جم جام سفالینه ما
۷
خسروانیم و سرشک و غم و سودا و سکون
تختگاه و کله و لشکر و گنجینه ما
نظرات