
یغمای جندقی
شمارهٔ ۲۴
۱
طراز خرمی نوشد جمال نوبهاران را
سرود خارکن برخاست جا بر جا هزاران را
۲
نگر بیپرده روی گل برافکن برقع ساقی
ایاغ لاله بین بر کف صلازن بادهخواران را
۳
خورد خون دلم ور زار گریم مغتنم داند
حریف باده آری دوست دارد روز باران را
۴
بر ابروی تو از هر طاق و منظر دیدهای بینم
چو بر شکل مه نو چشم حسرت روزهداران را
۵
ز اشکم در خروش آمد دل سنگش عجب نبود
که آرد در فغان سیل بهاری کوهساران را
۶
برهنه پای میپویم رهی کز سهم پی ریزد
بجای نعل صرصر تک سمند شهسواران را
۷
گریز دل همی یاد آرم از مژگان خونریزش
چو صیدی در میان بینم صف خنجرگذاران را
۸
از آن چشمان خوابآلوده شبها شد که بیدارم
تو ای اختر گواهی، دیده شب زندهداران را
۹
ز شر کین اعدا ایمنم یغما دریغ ایزد
هم ار کردی کفایت خیر مهر دوستداران را
نظرات