
یغمای جندقی
شمارهٔ ۲۷
۱
گم کنم در راه حی از گریه گفتم پی در آب
چشم تا برهم زدم یکباره گم شد حی در آب
۲
محمل از رفتار ماند، ای آه مشعل بر فروز
تا ببینم ناقه از اشک که دارد پی در آب
۳
دور کن دور از دلم دست آستین از دیده ام
تا نسوزی هان در آتش تا نیفتی هی در آب
۴
گر به ظلمت شد خضریامن به دیر اندر چه عیب
نقش خود دیدیم هر یک من در آتش وی در آب
۵
من نه مرد مسجدهم زاهد، نه مرد میکده
زیست در آتش کجا ماهی، سمندر کی در آب
۶
بیندم هر که این تن لاغر میان آه و اشک
رفته گوید مو در آتش رسته گوید نی در آب
۷
آنچه من دیدم ز آه و اشک خود یغما ندید
نوح و ابراهیم هرگز، نی در آتش نی در آب
نظرات