
یغمای جندقی
شمارهٔ ۳۵
۱
زان مرا بیش ز مرغان قفس زاریهاست
که به غیر از شکن دام گرفتاریهاست
۲
بینم آن خواب اگرم دیده به عمری غنود
که مرا عمر دگر مایه بیداریهاست
۳
آسمان شد ز پی خصمی من پشت زمین
ای دل ای دیده من وقت مددکاریهاست
۴
روز تنهائی و پایان وصال و شب هجر
ای غم عشق بیا کاول غمخواریهاست
۵
خرقه و سبحه و سجاده فکندم چه کنم
اولین شرط ره عشق سبکباریهاست
۶
نامد از بهر عیادت به سرم تا دم مرگ
آه کآخر نفسم اول بیماریهاست
۷
کار دل با تو ندانم به کجا انجامد
او نوآموز و ترا شیوه دلآزاریهاست
۸
جز به یغما نرسد سلطنت ملک نعیم
رحمت از شحنه بازار گنهکاریهاست
نظرات