
یغمای جندقی
شمارهٔ ۶۰
۱
لرزدم تن چو خدنگت به دل چاک آید
بگذرد ترسم از آن جانب و بر خاک آید
۲
نه همین غیر رهم بسته ز کویت که مرا
کار صد مدعی از دیده نمناک آید
۳
با وجود صلحا هشت خیابان بهشت
به مویزی نخرم یک قلم ار تاک آید
۴
غیر خاک قدمت بوسد و ترسم که زرشک
گرد نعلین تو از لوح بصر پاک آید
۵
افعی زلف تو چون حلقه زند بر سردوش
یادم از غایله دولت ضحاک آید
۶
جعد ترکان نکند آنچه غلامان تو را
پی یغمای دل از حلقه فتراک آید
۷
گریه و چرخ صراحی و قدح بین که تو را
خنده بر گردش پیمانه افلاک آید
۸
صید آنم که اگر مرغ همایونش بدام
زار میرد نه به پر مگسش باک آید
۹
منع باران سر شک از مژه یغما نتوان
سد سیلاب کجا از دو سه خاشاک آید
نظرات