
یغمای جندقی
شمارهٔ ۶۴
۱
جزع یمانش شد از شبه گهر آمود
دیده نم آرد چو گشت خانه پر از دود
۲
گفتمش از خط جمال حسن بکاهد
روشنی ماه در سواد شب افزود
۳
جام سفالینه هست و کنج خرابات
کاسهٔ زر گو مباش و کاخ زر اندود
۴
جز ز خط جام و لوح جبههٔ ساقی
راه نبردم به گنجنامهٔ مقصود
۵
سنت محمود چیست مهر غلامان
ما و به رسم فریضه سنت محمود
۶
عشق غنیمت شمر که وصل نکویان
باغ خلیل است و عشق آتش نمرود
۷
خون پدر خود ز شیر مام ندانی
مادر گیتی نپرورد چو تو مولود
۸
تیرگیت موجب زوال من افتاد
نورک الله ای ستارهٔ مسعود
۹
نرم شد از آتش دلم دل سختش
قطرهٔ خونی نمود معجز داود
۱۰
عشرت یغماست با خیال دهانت
تنگ معیشت به هیچ شد ز تو خشنود
نظرات